ماجرای ام داود
بسیجیان پایگاه شهیدمحمدجواد آل اسحاق
اطلاع رسانی هیئت:09109668196
درباره ما

https://t.me/mzqbasij
نویسندگان
لینک های ویژه
پیوندهای روزانه
طراح قالب
ثامن تم
دیگر امکانات

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 29
بازدید هفته : 31
بازدید ماه : 31
بازدید کل : 18382
تعداد مطالب : 96
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1

آمار وبلاگ:
 

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 29
بازدید هفته : 31
بازدید ماه : 31
بازدید کل : 18382
تعداد مطالب : 96
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1

يا شنيدن نام داوود داغ من تازه شد, اشكم سرازير گرديد, و يا آه درد آلودى , ناله سردادم : مولاى من ! فدايت شوم , داوود كجاست ؟ مدت زيادى است از او خبرى ندارم , فرزندم درعراق زندان است , و مـن از دورى او و سـرنـوشـت نـامعلوم او سخت در عذاب و ناراحتى گرفتارم , از شما كه برادر رضاعى اوهستى , تقاضا مى كنم , براى نجات و آزادى او دعا كنى.

بارى , امام صادق (علیه السلام ) با مشاهده وضع نگران كننده من , فرمود: چرا تاكنون از دعاى استفتاح غفلت كـرده اى ؟ مـگـر نـمى دانى كه بوسيله اين دعا, درهاى آسمان گشوده مى شود؟ و فرشتگان الهى دعـاكـننده را مژده اجابت مى دهند, هيچ حاجتمند و دردمند و دعاكننده اى مايوس نمى شود, و خداوند هم پاداش خواننده اين دعا را بهشت قرار داده؟

آرى , بـا شـنـيدن چنين مژده اى , كه با خواندن آن دعا دريافت داشتم , از حضرت سوال كردم : اى مولاى من ! واى فرزند خاندان پاك و معصوم , آن دعا چيست ؟ و آداب آن چگونه است ؟

امـام صـادق (علیه السلام ) فرمود: اى مادر داوود ماه محترم رجب نزديك است (ماههاى حرام , كه در قرآن كـريـم , بـه عـنوان ماههاى مقدس و محترم مطرح گرديده در بيان امام باقر(علیه السلام ) شوال , ذيقعده , ذيـحـجـه و ماه رجب , معرفى شده اند) و در اين ماه مبارك دعا مستجاب مى گردد, همينكه ماه رجب رسيد, سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم آن را, كه ايام بيض و شبانه روز نورانى نام دارد, روزه بگير, نزديك ظهر روز پانزدهم غسل كن , هشت ركعت نماز با ركوع و سجود دقيق و حساب شده انجام بده.

آن گاه حضرت دستور كامل اعمال و آداب دعاى مخصوص را به او تعليم داد.
ام داوود, مى گويد: من دستور آن حضرت را در باره آن دعا و اعمال بطور دقيق يادداشت كردم , و مـحـضر او را ترك گفتم , تا اينكه ماه رجب فرارسـيد, و دستـورهاى امام را طبق آنچه فرمـوده بـود, در هـمـان روزهـا عـمـلى كردم , شب شانزدهم از نيمه گذشته بود, پيغمبر(صلی الله علیه وآله ) و جمعى ازفـرشـتـگـان و پيامبران و صالحانى را كه براى آنها دعا و رحمت فرستاده بودم , در خواب ديدم , رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) به من فرمود: اى ام داوود اين جماعتى را كه مشاهده مى كنى , شفيعان تو هستند.

براى تو دعا كرده اند و مژده مى دهند كه , حاجت تو برآورده شده است , خداوند ترا مشمول رحمت خـود قـرار داده , مـحـفـوظ مـى دارد, فـرزنـد تـرا هـم حفظ مى كند, و او را سالم به آغوش تو بر مى گرداند.

آرى , خـواب خـوش و لـذت بخشى ديده بودم , پيامبر و اوليا الهى را درخواب ملاقات كردم , آنان بـمـن وعـده آزادى و آمدن فرزندم رادادند,همينكه سياهى شب از پهنه زمين دامن جمع كرد, و طـلوع خورشيد به چهره هستى نور طلائى پاشيد, بخاطر وعده پيامبر و نور اميدى كه دردل غم زده ام روشـن گـرديـده بود, حال و حيات تازه اى يافته بودم , ساعتها پس از ديگرى بر روزگارم مى گذشت و همچنان نور اميد وجودم را گرمترمى كرد, و از فاصله زمانى كه پيغمبر(صلی الله علیه وآله ) به من مـژده آمدن فرزندم را داده بود, به اندازه ايكه يك سوارتيزرو بتواند از عراق به مدينه آيد, گذشته بودكه ناگاه در خانه باز شد, و فرزندم به من وارد گرديد!

بـارى , داوود زنـدانـى و دور از وطـن به آغوشم بازگشت , و آن گاه كه از وضع روزگار و نحوه آزادى او جويا شدم , برايم توضيح داد: مادر! من درزندان بغداد بودم , دست و پايم را به بند كشيده بودند, در فشار بندهاى آهنين و زندان تنگ و تاريك , روزگار تلخ و دردناكى داشتم , اما همينكه نيمه رجب گذشت , شب شانزدهم در خواب ديدم , بلنديها و ناهمواريهاى زمين برايم هموار شده , و تـرا كـه روى قـطعه حصيرى نشسته بودى و نمازمى خواندى و برايم دعا مى كردى و اطراف ترا چند نفر گرفته و با دست و سر بسوى آسمان , در حال تسبيح و ذكر خدا بودند, مى توانم ببينم .
به هر حال , من آن صحنه را در خواب ديدم , و آن شخصيت نورانى را هم كه فهميدم جد ما رسول خـداسـت مـشـاهده كردم , و به من هم فرمود: اى پسر پيرزن صالح ! ناراحت نباش , خداوند دعاى مادرت را در حق تو مستجاب گردانيده است.

هـمـينكه از خواب بيدار شدم , ماموران منصور دوانيقى به زندان آمدند, سراغ مرا گرفتند, همان شبانه مرا نزد او بردند.

او دستور داد غل و زنجير را از دست و گردنم باز كردند, مبلغ ده هزار دينار به من داد, مهربانى و شفقت كرد, ماموران او همان شبانه مرا به شترى سوار كردند, و به مدينه رسانيدند!.
فـاطـمـه , يعنى ام داوود مى گويد: آن گاه داوود را نزد امام صادق (علیه السلام ) بردم , و آن حضرت براى فرزندم توضيح داد: علت آزادى تو از زندان اين بود كه ,منصور دوانيقى , على (علیه السلام ) را در خواب ديده بـود, و آن حـضرت فرموده بود: اگر فرزند مرا آزاد نكنى , ترا در آتش خواهم انداخت , منصور هم درحالى كه لهيب آتش را نزد خود مشاهده مى كرد, ناچار به آزادى تو اقدام كرد.

بعد از آزادى فرزند, ام داوود مى گويد: از امام صادق (علیه السلام ) سوال كردم : اى مولاى من ! آيا اين دعا را در غير ماه رجب هم مى توان خواند؟ آن حضرت فرمود: اگر روز عرفه با جمعه هماهنگ شود, اين دعا را مى توان خواند, وهركس هم به اين دعا اقدام كند, پس از پايان , خداوند او را مشمول غفران و آمرزش خود قرار مى دهد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







مربوط به موضوع : <-CategoryName->
نویسنده علمدار ولایت در پنج شنبه 24 فروردين 1396 |

طراحی و کدنویسی قالب : علیرضاحقیقت - ثامن تم

Web Template By : Samentheme.ir

موضوعات مطالب
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
برچسب‌ها